جدول جو
جدول جو

معنی ناورد زدن - جستجوی لغت در جدول جو

ناورد زدن
(عَ کَ دَ)
جولان دادن. چرخیدن:
به هر در کز دهن خواهم برآورد
زنم پهلو به پهلو چند ناورد.
نظامی.
حسابی کرد با خود کاین جوانمرد
که زد بر پشت من چون چرخ ناورد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
ناورد زدن
جولان دادن
تصویری از ناورد زدن
تصویر ناورد زدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناورد بردن
تصویر ناورد بردن
حمله بردن، حمله کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناورد کردن
تصویر ناورد کردن
جولان کردن، پیکار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارو زدن
تصویر نارو زدن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، گول زدن، غدر کردن، چپ رفتن، غدر داشتن، غدر اندیشیدن، اورندیدن، پشت هم اندازی کردن، دستان آوردن، حقّه زدن، شید آوردن، کید آوردن، فریفتن، نیرنگ ساختن، تنبل ساختن، مکایدت کردن، گربه شانه کردن، سالوسی کردن، ترفند کردن، مکر کردن، خدعه کردن، تبندیدن
خیانت کردن به کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناورد دادن
تصویر ناورد دادن
جولان دادن
فرهنگ فارسی عمید
(عَ وَ دَ)
ناوک انداختن
لغت نامه دهخدا
(عَ جَ لَ / لِ نُ / نِ / نِ دَ)
جولان دادن. جولان کردن:
بر زمین فراخ ده ناورد
در هوای بلند کن پرواز.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ زَ دَ)
نارفاقتی کردن. شرط رفاقت به جای نیاوردن. خیانت ورزیدن. تقلب کردن. فریب دادن.
- نارو زدن به کسی، به او خیانت کردن
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
ضرب بوسیلۀ کارد
لغت نامه دهخدا
(عَ جَ لَ / لِ کَ دَ)
حمله کردن. حمله آوردن:
به هر افسون که می بردیم ناورد
به یک جنباندن لب دفع میکرد.
وحشی
لغت نامه دهخدا
(عَ / عِ لَ کَ دَ)
گشتن. گردش کردن. جولان دادن:
گفتا مکن ای سلیم دل مرد
پیرامن این حدیث ناورد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناظری زدن
تصویر ناظری زدن
ناظری خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
حمله کردن: بهرافسون که می بردیم ناورد بیک جنباندن لب دفع میکرد. (وحشی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارد زدن
تصویر کارد زدن
ضربت خوردن با کارد: (از مقربان یکی خود را بر سلطان افکند او را نیز کارد زد) (سلجوقنامه ظهیری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناوک زدن
تصویر ناوک زدن
ناوک انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
جولان دادن: برزمین فراخ ده ناورد درهوای بلندکن پرواز. (مسعودسعدلغ)
فرهنگ لغت هوشیار
جولان کردن: گفتامکن ای سلیم دل مرد پیرامن این حدیث ناورد. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار